محمد صادق محمد صادق ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

تولد یک رویا

یک هفته ...

1391/6/4 13:47
نویسنده : مامانی
645 بازدید
اشتراک گذاری

آمدن سر کار بعد از یک هفته استراحت ،درست مثل ورزش بعد از ماهها تنبلی است ، اندام ها که از درد فریاد می کند،ذهن هم سخت درگیر است .... ولی جانکاه آنجاست که دل را هم در خانه بگذاری و بیایی !

هفته پیش که گذشت پر از عطر تو بود ... از آخرین تعطیلات طولانی پنج ماهی می گذشت ، تعطیلات نوروز و به آن ایام محسوس است بالندگیت ،درک و احساساتت عمیقتر شده اند . پسرم سخت نیازمند این روزها بودم .

روزهای آرام  ِ آرام … یک جرعه زندگی آسوده منهای هرچه هیاهو و دلتنگی است . همه چیز خوب بود ،خوب .

با تو عید فطر دوم  را دیدیم ،بله برون، جاده، کوه، جنگل ، بازار و سبد سبد ثانیه های سرخ .

خداوندا یک بار دیگر هزاران بار شکرانه شان .

ذهنم درگیر توست ، نکند امروز سختت باشد ... دوست دارم اصلا یادت نیاید هفت صبحی را که در آغوشم چشم از خواب باز کردی .... هر روزش زودتر بیدار بودم تا فقط آن چهره معصوم و آن بدن کوچک را نظاره باشم ...دوست ندارم به یاد بیاوری بازیهای این ساعتها را ...شاید دلت بگیرد نازنیم ... شاید .

راستی چقدر باهم عکس دیدیم،از لحظه های نخستین ات تا همین آخرین عکسهای مموری دوربین . ولی اعتراف می کنم دیدن عکسای روزهای نخست طعم دیگری داشت ... بخصوص که آن وقت که می پرسیدمت : محمدصادق این نی نی کیه ؟

و پاسخ تو : م َ م َ . (یعنی همین محمدصادق شیرین من !)

چقدر موسیقی شنیدیم ،آنهم از نوع انتخابی مادر  و چه استقبالی از آوای موسیقی و گزینش مادر . موسیقی هم با تو حال دیگری میگیرد،سخت گیرا و هر بیت شعرش می شود شرح حال من و هر رقص مضرابش مرا می برد تا ساحل امن خدا .

من که هر روزش را با حسرت کم شدن این فرصت کوتاه به شب رساندم ... ولی باز هم شادم که تو هستی و خرسند از اینکه دارمت و به امید دیدن لبخنددوباره توست که کلید بر در خانه می چرخانم .

دلم سنگین شد عمر مادر ،جان نوشتن ندارم، فقط یک چیز دیگر: دلم برایت مادرانه تنگ است .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (25)

سعیده
4 شهریور 91 13:57
قربون دل سنگینت الیسا جون.........بابا اشک منو هم درآوردی که......سایه ات همیشه رو سر پسر گلت انشاالله


اشک خودم هم دراومده ... خدا مهدیار رو حفظ کنه برات !
سولماز
4 شهریور 91 14:24
عزیزم راست میگی سخته از این وروجکا دور بودن ...


سخت ...
شادي
4 شهریور 91 16:54
اليساااااااااا ، چه ميكني با دل من ؟!
يعني تمـــام موهاي تنم سیخ شد .

اميدوارم كه هر چه ميخواهي همان شود .
اميـدوارم .


شادی،عزیزمی.
الهام مامان دیبا
4 شهریور 91 17:09
الیسا جان...محکم بغلش کن که این روزا زود می گذره، زود!



الهام تو میدونی اگه سر کار دلتنگشون چی یعنی جی ؟!
مامان طلایی
5 شهریور 91 8:15
الیسای عزیزم دلم به درد اومد از این مادرانه های ناب تو! از این که طاقت دوری هرچند کوتاه پسمل نازمون رو نداری
اشک توی چشام اومد یک لحظه خواستم خودمو بذارم جای تو...
آخخخخخخخخخخخخخخخ نه خیلی سخت و سنگینه! دلت پرصبر و شادی هاتون با هم برقرار و پر از خوشی!


دقیقا عزیزم سخته ... ولی خدا گواه که این سختی رو برای همین پسرک ناز دارم تحمل می کنم .... خدا خودش می دونه چی می گم !!!!پارمین رو ببوس فراووون .
زهرا مامان شنتیا
5 شهریور 91 12:41
الیسای مهربونم دست گذاشتی رو نقطه حساسم حالا من تو ادره این اشکام رو چطور پنهون کنم دل منم اینروزا عجیب سنگینه کاش میشد حتی یک ثانیه هم از بودنمون باهاشو کم نشه ولی چی بگم که خودت بهتر میدونی که کار کردنمون واجبه و فقط و فقط به خاطر خودشون


می فهممت شدید .
مامان طلایی
7 شهریور 91 17:00
´¶´¶¶´¶¶ ´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´¶¶´´آپ کردم´¶¶´´´´´´´´´¶¶ ´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´ ´¶منتظر حضور سبز و پر مهرت هستم´¶´¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´. ¶ ´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶ ´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶ ´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶ ´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶ ´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶ ´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶ ´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶ ´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶ ´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶ ´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶ ´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´ ´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶ ´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶ ´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶ ´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´ ´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶ ´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶ ´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶ ´´´¶¶´´بدو´´´´¶´´´¶´´´´بیا´´´´¶ ´´´ ´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
الي
9 شهریور 91 10:54
واي عزيزم ميدونم چي يگي ...من كه حتي 1 ساعت هم دور از دخترم نميتونم جايي باشم اگه برم هم دلم توي خونه پيششه ...ايشالا زودتر اوضاع زندگي بر وفق مردات بشه و واسه هميشه پيش پسرگلت باشي


ممنونم .
مونایی
9 شهریور 91 16:43
چه دلتنگیه محسوسی .
منی رو هم که هر روز دارمش ، دلتنگ کرد .

الیسا ؛
چی بگم که تسکین دلتنگی ت باشه ؟!!

کاش همه چی اونقدر خوب بود و رو به راه که تو می تونستی تو خونه باشی ، پیش محمد صادقت .


ممنونم دوست همیشه خوبم !
مامان تارا
12 شهریور 91 7:35
سلام پسر نازي دارين خدا حفظش كنه براتون قلم زيبايي دارين هميشه موفق باشين عزيزم
هدی مامان مبین
12 شهریور 91 15:32
الیسا..
آخ که دلتنگ نفست شدی...
اونم اینقدر شدید...مادرانه است..قابل لمس ...شیرینه...عزیزم
شکر که داریش....که دلتنگیت بعد از چندساعت ارام میشه
شکر که دلتنگیت به همین هر روز چندساعت ختم میشه
شکر که دلتنگیت برای فرداشه...برای خوشبختیش...برای ارامشش
شکر برای محمدصادق ...برای تو...خوشبختیتون ابدی...
دوست خوبم...محکم محمدت رو بغل کن که ندیده دوستتون دارم...


ممنون هدی نازنیم .منم دوستتون دارم خیلی زیاد.
مامان محمد صادق(زهرا)
17 شهریور 91 8:50
عزیز دلمی!

ان شاللا هیچ وقت دلت گرفته نباشه عزیزم....

محمد صادق نازم و ببوسش!

یه عکسم ازش بذار .... دلم واسش تنگ شده!

راستی یه کوچولو باهات پچ پچ دارم...
میای خصوصی؟


اومدم ....
سوسن(مامان پرنسس باران)
17 شهریور 91 14:30
الی عزیزم واقعا خیلی سخت و غیر قابل تحمله...

مخصوصا توی این روزایی که دیگه اوج شیرینی های گل پسملمونه...

امیدوارم دنیا همیشه بکامتون باشه عزیز دل...


همچنین برای شما .
maman talaee
17 شهریور 91 23:34
سلام دوست من!
اومدم بگم که پارمین جوون در اولین مسابقه زندگیش شرکت کرده
و به رای شما دوست عزیز شدیدا نیاز داره
ممنون میشم بیای وبلاگ پرنسس!


الان ...
مامان محمد صادق(زهرا)
18 شهریور 91 10:40
بازم پچ پچ دارم باهات! میاااای؟
سپیده
18 شهریور 91 12:46
میدونی خوبی شاغل بودن مامان چیه
همین که دلتون تاپ تاپ میکنه واسه روزهای تعطیل
که برین و بخندین و بازی کنین با فرشته کوچولوتون
اما مامانای خونه دار: روزهای تعطیل میگن امروز باباش نگهش داره من یه نفسی بکشم!!!!!!!!!!


هههههههههه ....امان از تو !!!
صدف
18 شهریور 91 14:06
بمیرم برای دل سنگینت الیسای عزیزم ، بمیرم برای دل تنگیهای مادرانت ، وقتی من با چند ساعت خوابیدن آراد دل تنگش میشم وای به حال دل تو . اما همه اینها با دیدن روی زیباشون و اون خنده از ته دلشون جبران میشه . میبوسم روی ماه هردوتون رو


خیلی خیلی مهربونی صدف جونم.
مامان آراز
20 شهریور 91 21:25
الیسای عزیز-مادر بی همتا

دوری از فرزند واقعا سخته-دلتنگیت کاملا طبیعیه
پاره تنته خوب

من هرروز پیش آرازم هستم-هر ساعت و هر لحظه
ولی وقتی یکم بیشتر از معمول میخوابه دلتنگش میشم

حس دلتنگیتو یکم میفهمم

سایت رو سر پسرت باشه-برای همیشه همیشه


خوشحالم کردی بهمون سر زدی ... دلتنگتم .
چرا چند وقته نیستی؟
آراز رو ببوس .
مامان محمد صادق(زهرا)
22 شهریور 91 7:10
i love you
آوا مامان رادین
25 شهریور 91 9:13
الیسا جون خوب میفهمم چی میگی عزیزم. که من نیز سخت درگیرم با این دلتنگی ها.
خونه که بودم خوابش که میبرد دلم تنگ میشد که زودتر بیدار بشه. همش میرفتم تو تختش نگاش میکردم. حالا که سرکارم گاهی مثل دیوانه ها میشم. اشک میریزم و دیگه ساعت که 3 میشه پرواز میکنم. دیگه طاقت یک دقیقه اش هم ندارم.
خدا به هممون کمک کنه.
گلت رو ببوس عزیزم.


الهی آمین ... رادین رو ببوس !
مامان محمد صادق(زهرا)
28 شهریور 91 7:48
شما دعوتید به خ.ص.و.ص.ی واسه یه پچ پچ کوچولو!!!!


اووووووووف .... اومدم .


بازم ممنون زهرا .... عاشقتم بخدا . محمدصادق گلت رو ببوس !
maman talaee
31 شهریور 91 4:08
. . ¸,’ ¸,. . ¸ `-,”~-~’,¸,.¹-~-._¸,.سلام
. . . . ) . ‘”¨ . .):. .`-,;:.`,’;;‘¸,.¹¯¸¸,.-
. . .,-’ , , , , ,-‘;:.. . .`-¸;:.`,’--~’`,¯-.,¸_,
. . (. ,•¸,-~’¨|;;;::.. .. . “-,;:/,`,-~-~¬¯. . . . . . .¸,..,¸ . . . . .¸,.-~--.¸_
. . . ¨`” . . . .|;;;:::.. . .. . ¯¯`*¬~---~~¬¬”``~-,;:;;`”~--~”:;;::,-“’’``¯¨`
. . . . . . . . . \;;;::… . … , زود بيا آپمو ببين .... ¨`-,;;:;;::;;::;:;:`¬~-.¸
'``````````````/;;;:;::… ,, ..:;, :… ,, .. :;,:;,. . ., ¸ . . . .`,;;:;:::;:;:;;-~”`¨
, . . . . . . . .|;;::;:... .:; .:;;¸ . . ,, ..:;,, .. :. . ..:’ .. . . |;;::;;:;:;;”-~¬~-.,¸.-~’
. . . . . . . . . \;;::.. . `` .:;;;, . . . ,, ..:;, :… ,, .. :. . . . ,’`”~-,;;:;:;;.¸.,~--“`¨
. . . . . .¸.-~¬”`,-‘;:. . ..:;;::... .. .. . .. ... ..:;;. . . . .,’ . . . .`”*”`¯
. . . . . l’:,~-¬`;;:¸.-~¬”```”¬~--~¬, ..:;;¸-‘¨¯`\;:.. ./
. … . . |`|/`”,-‘¯ . . . . . . . . . . . . .`,.::;;\ . . . `,;:.\
. . . . . .l,/`/,.¸ . .با اين اسب بيا . . . . ).::;;\ . . . .`¸;:`,
. . . . . ./ (-.¸ ) . که زودتر برسي ..-“.:,-“’ . . . . . \;:./




با کمال افتخار .
مامان محمد صادق(زهرا)
1 مهر 91 9:12
سلام عزیزم...
خوبین؟

یه تولد کوچولو و جمع و جور واسه محمد صادقمون گرفتیم...

دوست داشتین بفرمایین...

کلید در خونه ی مجازیمون و توو خصوصی واست گذاشتم!


بازم میگم تولدش هزار بار دیگر مبارک ...ممنون که بیادم بودی .

ببوس نفسهای زندگی ات رو .
maman talaee
5 مهر 91 4:44
Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... ......Oooo.............. .(__)...oooO.... ../ (....(__)...... .../_)...) \........ ........(_\......... .......... آپم بدو بیا!
مامان محمد صادق(زهرا)
5 مهر 91 11:38
الیسای عزیزم خیلی دوستت دارم...
هم شما رو هم محمد صادق نازتو......




پس از دل من خبر نداری مهربون .