وارونه ...
بر دوچرخه ات که برعکس سوار میشوی با خودم می گویم کاش چرخ این فلک نیز گاه وارونه می گشت.برای دیدن دنیا چشمانی به پاکی تو نیاز است ، اما باز هم می شود آیا دنیا را مثل تو تماشا کرد ؟
یعنی آخر نمی دانم که تو دنیا را نگاه می کنی یا دنیا تو را .اما به گمانم این دنیاست که بر دنیای کودکی تو رشک می برد .
انسان در ذات نیازمند آفریده شده . نیازمند به اکسیژن ، نیازمند به آب ؛ نیازمند به تماشای خدا، نیازمند به...
زندگی سرشار از این نیازهاست و امروز ٍ روز مادرت ، آنقدر در این نیازهای دنیایی شناور مانده که دستش به هیچ مامن امنی نمی رسد.هر چه می زند به سراب میکوبد.
می دانی محمدصادق دلم یاغی شده . چیزی می خواهد ... از جنس خوب آرامش ... به رنگ آب که بر سرم پهن شود ... با تو می شود ... برای تو می شوم .
چه بگویم مادر که اینجا جای گلایه است مگر ؟ برای ِکه ؟! برای تو ؟! تو که باید همه دنیایت سرود شادی باشد ؟!
نه !
اما بگذار این را اعتراف کنم زندگی را ما برای هم سخت کرده ایم، زندگی را ما برای چون "تو "هایی سخت خواهیم گرفت .
این فصل مجال خوبی است برای فراموشی سختی زمستان . دیدن تــــــو در میان شکوفه های بهاری در هجمه تمام روزمرگی ها برایم خط شروع است.باید مثل تو شوم باید با تو همراه تر بود .
چیزی به تولد دوسالگی ات نمانده ، باید این روزها برای تو سبـــز شوم .به شکرانه وجود نازنینت. کاااااش بشوم .
محمدصادق باید برای زیســـتن آرامـــش هم ذخیره کرد ... باور کن شیرین نبات .
بعدتر نوشت : آرامش ات همیشه فـــول شارژ . به تو که فکر میکنم روحم تازه می شود . باتو من خوبم جان مادر .