هوش سمعی ...
کودکی یعنی عالم رقص و شادی ، یعنی لحظه های فارغی از دنیا ، کودکی یعنی ...کودکی نیست که پایکوبی سرمستش نکند،یعنی ندیده ام تا بحال!
و من چندیست متوجه توجه و تمرکز خاص تو به موسیقی و نواهای دلنشین اش شده ام ؛
چه آن هنگام که خودجوش به دنبال فراگیری نام آلات موسیقی شدی، چه آن وقت که پای نواختن ساز "باباعلی" ات نشستی و چه وقتیکه از "دادا "یت تقاضای تار اش را می کنی ... اشک هایت مدلل اند کوچک پسر .
وقتیکه در آشپزخانه و در حال مهیا کردن سفره شام ،زیر لب زمزمه می کنم این تویی که تقاضای بلند شدنش را داری و آنقدر اصرار که برسی به مقصد. بگویم در دل می خندم به خواسته ات محمدجان ...شیرین است برایم !
خوب حواست به ریتم و سرضرب هاست .به نظر می آید هوش سمعی ات قادر به پردازش ریتم و هارمونی است .نظم خاصی دارد این هوش در تو و برای منِ مادر اینها همه یعنی یک نشانه،تا زمانی که خلفش ثابت شود !!!
ولی این نوشته در تعیین مسیر و سرنوشت زندگی تو نیست که هر فرزندی در آینده راه خودش را انتخاب خواهد کرد اما این هم به معنای نخواستن و آرزومندی من برایت نمی شود .
دوست میدارم تو یک موسیقی دان و شناس چیره دست و قابل شوی ... بدم نمی آید روزی روزگاری سر افراشته بگویم پسر ِ من ...!
حالا هر وقت که خواستی و هر طور که خواستی من هستم ... بسم الله !