رسم مسلمانی
هنوز به ساعت نرسیده که چشمهایت را به روی این دنیا گشوده ای ... دیگر از تپش های قلب خبری نیست ... چیزی که هست تنها چشیدن شیرینی لحظه های با توست ... حلاوت حس نخستین گرمای بدنت ....نخستین مکیدن از شیره جانم ...
هیچ چیز فراموش شدنی نیست از آن همه لحظه های ناب و الهی و عاشقانه ... لبخند هایش هرگز ....اشک های شوقش... و من باورم نیست که لیاقتت را داشته ام ... تو که پاکتر از برگ گلی...
مامان پری در آغوشت گرفته... در گوشت اذان و اقامه میگه ... و من با لبخند نظاره گرم ....
پسرم مسلمان شدنت مبارک ...!!
امیدورام روزی با تمام بصیرت ، پذیرای شریعتت باشی ... و خدا را قسم به قداست صاحبان نامت: همیشه سالم، همیشه سربلند ، آزاده و خوش نام و خوشبخت زندگی کنی...
دوستت دارم لبالب ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی