محمد صادق محمد صادق ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

تولد یک رویا

تحول ...

1391/4/24 15:30
نویسنده : مامانی
662 بازدید
اشتراک گذاری

بر سردر ِ پانزده ماهگی ایستاده ای  .... و من در آرزوی صدو پنجاه سالگی تو ...صد و پنجاه سال سعادت و سلامت !

باید اعتراف کنم زندگی در کنار تو شده هجوم ثانیه ها،غرق شدن در تو، بازی کردن با تو ، آشپزی و غذا و آب دادن بتو ؛ شیر- کیک دادن به تو( میدانی که 20 روزی می شود از شیشه شیر نمی خوری مرد کوچک ، که خود،جای بحث دارد عسلک ؟؟!!)  و...

کلبه زندگیمان سبز است به بودنت ، هوایش عطر تَن ات ، نفسهایت آبروی خانه مان، خنده هایت صدای چشمه های بلور میدهد دلبندم،اشک هایت به پاکی بهشت اند، شور و نشان ِ دنیای بی ریایت .

بشنو شکرانه ناحسابم را ... خدایــا !

همه اینها خوب است،همه اینها شیرین است ،همه اینها برای من یعنی زندگی را عشق است محمد ! ولی ترسم از همین روزمرگی هاست... دنبال تحولم پسرک ،می دانی تحول چیست ؟!

تحول = دگرگونی

سخت تر شد ؟!  تحول = تغییر

تو شبیه همین هارد دیسک های روبرویم خامی ... که تا دیدمشان بارش اینهمه فکر باز قلقلکم داد. من امروز بایستی اینها را پارتیشن بندی کنم، ویندوز بریزم ،زبان فارسی ، بیست جور نرم افزار مختلف رویشان نصب کنم، اینها همه کار ِ آب خوردن است ، ولی کار تو ؟

پاکی کودکانه ات

هر روز که می گذرد از رسالتی که خدا بر دوشم گذاشته بیشتر می ترسم .تو پاکی ، تو بدون رنگی ، اصلا چگونه باید زبان دل را یادت دهم ؟چطور خالق ات را توصیف کنم که لمسش کنی ؟! کاش براحتی همین سخت افزارها بودی...

اینها اگر اشتباهی شوند ختم راهشان فُرمت است با یک دستور ساده ، ولی اگر چیز خطایی در تو ثبت شد چاره چیست ؟!

بدنبال تحولی در درون ِ حیرانم ، سرگشته ام....بیم ام از همسایگی شیطان است. بدنبال تحولم درست به رنگ بی رنگی ،چگونه بجنگم با اینهمه رنگ ؟!

نظرت می خواهد و بس !

محمدصادقم با تو کــــــــاش به مسیرهدایت، راه خم کنم....آرزوهایم برایت زیاد است، آرزوهایم با تو زیاد است. آمین برای تحقق همه آرزوهای خوب برای همه ،آمین برای بارش همه خوشی ها برای تو ، آمین برای دوست ِ خدا شدنت !

15 ماهگی ات سراسر لبخند ... عمرت همیشه شاد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

افسان
24 تیر 91 15:45
13 ماهگیت مبارک عزیزم......


خاله پسرم 14 ماهه شد ....
زهرا مامان شنتیا
25 تیر 91 9:14
الیسا این همه احساس رو از کجا میاری دختر مثل همیشه بینظیری
کاش بتونیم از عهده رسالتی که رودوشمونه آبرومندانه بربیام

راستی خوشگل خاله 15 ماهگیت مبارک همیشه بخند تا مامان با احساست هم شاد باشه

ببوس قند عسلم رو


ببوس شاخه نباتت رو .... زهرا شنتیای عزیز خاله رو ببوس ... دلتنگشم ... وب براش آپ نمی کنی ؟!

سعیده
25 تیر 91 9:54
مبارک 15 ماهگی و قالب قشنگ محمد صادق عزیزم
پسرم همیشه قدر مامان مهربونت رو بدون که منم خیلی دوسش دارم


ما هم ضرب در بی نهایت !
صدف
25 تیر 91 11:44
14 ماهگیت مبارک گل پسر شیرین ، قالب جدید وب هم مبارک ، انقدر دل نگران نباش الیسا تو با این قلم قشنگت تو جسم و روح آدم های رنگ دار تاثیر میذاری چه به رسه به محمدصادق پاکم که در کنار تو رنگ میگیره ، در کنار این عشق وصف ناپذیر مادر و فرزندی


صدف کاش همینطور که تو می گفتی بود ... اون وقت غمی نبود ... ولی خوب می دانم اینطور نیست ... مطمئن باش !
صدف
25 تیر 91 11:52
انقدر محو نوشته ها شده بودم که یادم رفت بگم : عزیز دلم چه عکس قشنگی ، قربون اون صورت مثل ماهت بشم خاله جون



خدا نکنه نازنین ... آراد رو خیلی بچلون ... دلم براش تنگه !
بابای هدای مبین
25 تیر 91 13:02
بسمه تعالی
سلام بر بانوی نور و همنشین حور،دختر اب و زن مهتاب، اهل ولا و بنده ی خدا
خدای یکتا هم خلق را افرید و هم خلق را اورد پدید
اگر در یکی از نعمتهایش انگشت حیرت به دهان و چشم بصیرت در جان بماند جای شگفتی و البته صدجای شکر و سپاس است...
هرچه تعجب کنی جا دارد و هرچه شکر کنی جان!دارد
اما گاهی..
برخی از مخلوقاتش و البته منور به فیوضات الهی، کشتی عشق را کشتیبان می شوند و اگر کفر نگوییم خدا که نه ؛ ناخدا میشوند یعنی خلق میکنند و می افرینند!
و افرین به این افرین و شگفت تر انکه خداوند ترغیب میکند انان را به ادامه خلاقیت تحریض
و باز جای جانسپاری است که خود میگوید
عبدی اطعنی...
بنده من اطاعت کن ترا مثل خودم (خدا که نه) ناخدا میکنم
و میگوید اراده ات عین افرینش میشود از نیست هست میکنی
و تو ای نیست هست شده
صفر بیست شده
و ای هست در حق نیست شده
مثل او شده ای در خلاقیت در رحمانیت!!!
که مادری و رحیمی!
قلم نشانه بلم جان است ...
عنان جان را به خدای سبحان سپرده ای
افرین بر تو
ان لکم فی الدهر...
گاهی فرصت هایی دست می دهد و پنجره ای گشوده می شود ...تا از نسیمش جان نفس بگیرد و دل بی توجه یار نمیرد پس انها را دریابد
خدای زنان و پروردگار زمان
ن و القلم را در گوش جانت خوانده
ونونت !!! را در قلمت نشانده
قدر خویش بدان که شب قدر فقط یک شب است
و عمر ادمی کمتر از انی نیست
خدای جان را شکرگزار باش و برای بانوان مهرگزار
بانوی نور
نور بانوی حور
ادب حق داری و حق بندگی بجای می اوری
روح خدا در کالبدت دمیده اند و غزل مستی هستی در جانت سروده اند
جز برای تقرب به او ننویس و جز به او نیندیش...
گام بردار و جام بردار و به امید وصالش بشتاب تا سر دار
که تو منصوری و کوس اناالحق بزن تا بگویند
همچو منصور خریدار سر دار شده است
و اما ، این معما:
اگر اهل دل هستی و اگر اهل نماز شبی که مستی!
کتاب های ایت الله جوادی املی را بخوان و عنان قلم بر کاغذ بران
کتاب هایش: زن در ایینه جمال
سر عبات
صهبای حج
قلمش بی نظیر است و در جنگل عشق بسان شیر است
هم نثرش که مسجع است و خواندنی
و هم مثالهایش که مسجل است و مثال زدنی
بخوان و بخوان و بخوان
تمام هستی اش در نوشته هایش متجلی است
هم جان را سیراب میکند و هم عطش عشق را افزونتر میسازد و نیز قلمت را روانتر می نماید
این شعله افروخته را ارزان مفروش که به تو محمــــــــــد صادق هدیه کرده اند...
و مادری حاذق چون تو به او داده اند...
کتاب های گوناگون هست:
نوشته های حسن عزیزی
چه مثنویاتش و چه شطحیاتش
با ارزوی شکفتن و نوشتن و...


با عرض خالصانه ترین درودها

به نشانه ادب در برابر حلاوت کلام و روح آسمانی و قلم جادوگرتان فقط سکوت می توان کرد ...گر نه، من نه آنم که شما فرمودید!

یک بی اندازه سپاس از راهنماییهای ارزنده تان ...کــــاش خــوب بهره مند شوم !

دیگر هیچ ...فقط سکــوت !
هدی مامان مبین
25 تیر 91 13:05
وای چه کردی دختر...
تا کجا رفتی...دختر
تلنگر محکمی زدی....منم باید به فکر باشم...چطور نمیدونم!!!
خیلی مسئولیتمون سنگینه....فراتر از مادری....
کاش بتونیم...پاک و پاک و پاک...نگهشون داریم...توکل بخدا
دوستت دارم الیسا....
روح پاکت رو
ببوس چهارده ماهه ی زیبات رو
چقدر عکسش نابه...عاشقتونم


بی نظیر دوست!بینهایت دوستت دارم...

تو هم مبین ات رو ببوس ... در مورد عکس هم درس پس می دهم برابر هنرهای تو برای دردانه ات !

Maman talaee
25 تیر 91 17:07
che ghalebe khoshmeli

15mahegit golbaran pesmalam

aksesham mesle khodesh kheyli maheh



جونمی ناز گل !!!!
افسان
26 تیر 91 9:59
من معذرت میخوام از الیسای عزیز و محمد صادق نازنینم...


احتیاج به معذرت نبود نازنینم .... جهت اطلاع گفتم ... وگرنه شما همین که تشریف میارید اینجا کلی سرمون منته ... امیر علی رو ببوس!!!
مامان محمد صادق(زهرا)
26 تیر 91 14:05
سلام الیسا جونم!

15 ماه همراه بودن با عشقت و بهت تبریک میشم!

ان شاللا که تولد 100000000000000سالگیشو با حضور شما و باباش بگیره!!!

کاشکی بازم عکس میذاشتی!!!

چیکار کنم عاشق عکسم دیگه! ببخشید!

محمد صادقیم و ببوسش!


به همراه شماها عزیزم ....ممنون !
مامان طلایی
28 تیر 91 17:31
سلام بر الیسا جوون و محمدصادق عزیزترینم! آپم و منتظر حضور قشنگتون!
مونایی
29 تیر 91 14:30
چیزی ندارم بگم الیسا جانم .

مبهوت نوشته های تو و آقای پدر هستم .
و لذت می برم از خواندشان .


من هم برای تو بینظیر فقط خوبی میخواهم .....
سوسن(مامان پرنسس باران)
30 تیر 91 22:56
الیسای نازم؛برایت از خداوند خواهان بهترینها هستم..

امیدوارم در کنار خانواده نازنینت به همه آرزوهات برسی ..

از خدا میخوام برای محمدصادق هر آرزویی داری همون بشه و مایه مباهاتت..

دوستتون داریم


منم برای تو همه اینها رو می خوام ... وهمه خوبی های دنیا !
سوسن(مامان پرنسس باران)
30 تیر 91 22:58
قربون اون غنچه لبات ؛ محمد صادق نازنین......
الي
31 تیر 91 13:31
مثل هميشه زيبا نوشتي

از خدا واسه خودت و ني ني گلت بهترينها رو ميخوام

به ما هم سر بزن


حتما .... به دید منت !